بازخوانی تاریخچه ابریشم رامهرمز از عصر ساسانی تا افول یک تمدن صنعتی
در گستره دشتهای گرم خوزستان، شهری با پیشینهای کهن به نام رامهرمز قرار دارد که نامش گواهی است بر تاریخ پرافتخارش. این شهر که در استان خوزستان واقع شده، نه تنها در دوران معاصر به عنوان یکی از شهرستانهای مهم این استان شناخته میشود، بلکه در ادوار کهن، به همراه شوش و شوشتر، سهگانه تمدنی خوزستان باستان را تشکیل میداده است. اسناد تاریخی از جمله نوشتههای دهخدا و یاقوت حموی، بنای این شهر را به هرمز پادشاه ساسانی نسبت داده و روایت میکنند که نام پیشین آن "سمنگان" بوده و پس از شفا یافتن پادشاه در این دیار، به "رام هرمز" تغییر نام یافته است. عظمت رامهرمز در دوران هخامنشیان، اشکانیان و به ویژه ساسانیان به اوج خود رسید، چنانکه ویرانههای "اسک" در مسیر رامهرمز به ارجان و نیز "طاق نصرت" به جای مانده از عصر ساسانی، گویای گذشته پرشکوه این شهر هستند. این شهر در قرن چهارم هجری قمری به نقطه اوج شکوفایی اقتصادی و فرهنگی خود دست یافت، زمانی که به لطف تولید پیلههای طلایی کرم ابریشم به شهرتی جهانی نایل آمد. صنعت ابریشم که از چین باستان و از طریق شاهراههای تجاری به ایران راه یافته بود، در رامهرمز با اقلیم مناسب و موقعیت جغرافیایی استثنایی، به یکی از کانونهای اصلی تولید تبدیل شد. این صنعت ظریف و سرمایهبر، تنها یک فعالیت اقتصادی نبود، بلکه به بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی و تاریخی مردم این سامان مبدل گشت. ابریشم رامهرمز با تارهای نازک و درخشندگی کمنظیرش، به محصولی صادراتی و اعتباری برای سرزمین ایران تبدیل شده بود. فرآیند تولید این کالای گرانبها از برگ درخت توت تا پارچهای نفیس، زنجیرهای طولانی و پرزحمت بود که نیازمند دقت، حوصله و مهارتی استادانه در مراحل پرورش کرم، تنیدن پیله، کشیدن نخ و بافتن پارچه محسوب میشد. این صنعت، حلقهای ارزشمند از کشاورزی تا تولید نهایی ایجاد کرده و اشتغال گستردهای برای ساکنان منطقه به ارمغان آورده بود. با این حال، این عصر طلایی برای همیشه پایدار نماند و سوال اساسی اینجاست که چه بر سر این صنعت باشکوه آمد؟ آیا از این میراث ارزشمند به درستی حمایت شد یا در گرداب تحولات زمانه به فراموشی سپرده شد؟ به نظر میرسد این صنعت، مانند بسیاری از هنرهای سنتی دیگر، به تدریج و در اثر عوامل مختلفی از جمله تغییرات اقتصادی، رقابت با تولیدات صنعتی و کمتوجهی حاکمیتهای وقت، رونق خود را از دست داد و به حاشیه رانده شد. خاطره ابریشمهای مرغوب رامهرمز، اگرچه در اسناد تاریخی و حافظه جمعی مردم این دیار زنده ماند، اما در عمل، چرخهای تولید آن تقریباً از حرکت ایستاد و این صنعت تقریباً منسوخ گردید. امروزه با نگاهی نو به صنایع دستی و میراث فرهنگی، زمینه برای احیای این صنعت اصیل و ثروتآفرین فراهم شده است. احیای پرورش کرم ابریشم میتواند محرکی قدرتمند برای توسعه اقتصادی و گردشگری باشد، به ویژه که این صنعت دارای مزیتهای نسبی قابل توجهی از جمله فعالیت کمآبطلب و پایدار است که با شرایط اقلیمی ایران و منطقه رامهرمز سازگاری کامل دارد. علاوه بر این، کاربردهای نوین ابریشم در صنایع آرایشی، بهداشتی و پزشکی، بر ارزش اقتصادی و انگیزههای باززندهسازی این صنعت میافزاید. برای تحقق این هدف، نیازمند عزمی ملی و برنامهریزیای محلی هستیم. سرمایهگذاری در آموزش نسل جوان، بهروزرسانی روشهای تولید و معرفی محصولات به بازارهای داخلی و بینالمللی، ارکان اصلی این احیا هستند. صنعت ابریشم رامهرمز، داستانی نمادین از همزیستی انسان، طبیعت و هنر است که نشان میدهد چگونه از همکاری یک حشره و یک درخت، ثروتی فرهنگی و اقتصادی خلق میشود. حفاظت و توسعه این صنعت، تنها به معنای حفظ یک حرفه قدیمی نیست، بلکه پاسداشت بخشی از حافظه تاریخی و هویت فرهنگی مردمان سختکوش این خطه از ایران زمین است. آینده صنعت ابریشم در رامهرمز، اگرچه نیازمند تلاش فراوان است، اما میتواند درخشان باشد؛ آیندهای که در گرو تلفیق خلاقیت، فناوریهای نوین و عشق به میراث گذشتگان برای بافتن دوباره تارهای طلایی تاریخ است. این شهر کهن اکنون در آستانه فصل جدیدی از حیات خویش قرار دارد، فصلی که میتواند شکوه از دست رفته ابریشم را در قالبی مدرن و پایدار به این دیار بازگرداند. نویسنده یادداشت: اعظم صمدزاده